درد علی(ع) دو گونه است، دردی که از ضربه ابن ملجم در فرق سرش احساس می کند و درد دیگر درد بسیار بزرگتری است که او را تنها در نیمه شب های خاموش  به دل نخلستانهای اطراف مدینه کشانده و به ناله دراورده است. ما تنها بر دردی می گرییم که از ابن ملجم در فرق سرش احساس می کند، اما این درد علی(ع) نیست؛ دردی که چنان روح بزرگی را به ناله درآورده است، تنهایی است، تنهایی که ما آن را نمی شناسیم.
باید این درد را بشناسیم نه آن درد را، که علی (ع) درد شمشیر را احساس نمی کند و ما درد علی را احساس نمی کنیم.